هفت هشت سال گذشته است
از هفت هشت سال پیش
و من باز تصمیم گرفته ام
با کلمه ها بازی کنم، کلمه بازی!
کار سختی نیست اصلا
همه چیز را دست کم بگیر
به اضافه خودت
و معنی کلمه ها
و همه و همه چیز!
اصلا هشت سال بیشتر نگذشته است!
اینکه خیال صداقت کنی
یا صادقانه دروغ بگویی
خیلی هم فرقی ندارند
هشت هفت سال گذشته است
از ده سال پیش
و من هوس کرده ام
بالاخره بعد از بیست ساااااال،
از سر ندانستن،
خیلی صادقانه کلمه بازی کنم!
جمله دردها را با این تمام کن که تمام میشوند!
---------------
پی نوشت: من قبول کرده ام خیلی وقت پیش که هیچ مالکیتی ندارم حتی بر خودم!
14 comments:
چه حالی هم میده بازی با کلمات وقتی بازیت میگیره
آرهههههه!!!
کاملا موافقم. زیاد نباید خودتو بازیچه ی دست کلمه ها کنی.
باید به بازیشون بگیری هرطور دوس داری بچینیشون
:)
محمد من این عبارت جمله دردها رو ... همون موقع ها اجازه شو از خودت گرفتم بعد گذاشتمش توی صفحه م هاااا
اشکالی نداره بابا اصلا اون اولش ته این نبود آخرش اونو اضافه کردم
;)
مگه میشه صادقانه با کلمات بازی کرد؟
Nice :)
بالاخره چند سال پیش؟
.
.
.
کللللی نفهمیدمش
هفت هشت ده بیست سال پیش. همه چیز را دست کم بگیر به اضافه کلمه ها و خودت
مثل تابستان کوتاه بودی؛
مثل پاییز تلخ؛
مثل زمستان سرد
... نه،
مثل بهار نبودی
حالا غصه اونم بخوریم یعنی؟ بیخیالش بابا بهار نبود که نبود. اصلا خیال کن در قطب جنوب متولد شدیم
یکمی بازی با کلمات بود.... تو چرا به خودت بر داشتی محمدد
:D
به خودم برداشتم؟ خودت به خودت برداشتی :دی من به خودم هیچی رو برنداشتم :دی
;D
آره من کلا همه چی رو به خودم بر می دارمممم...sorrry
منم :دی دی
Post a Comment