Saturday, August 29, 2009

آشپزی


تازگیها یک چیز جالب از برنامه آشپزی یاد گرفته ام! سیر رو میریزی تو روغن و زیرشو کم میکنی یه طوری که سیر قشنگ مزه خودشو بده به روغن. بعد هرچی خواستی سرخ کنی مثلا مرغ رو میندازی توش! الان دارم نصفه شبی دقیقا در حال اینکه اسباب و وسائلم رو جمع میکنم همین کارو میکنم... چه شود!


پی نوشت: یه جورایی نمیتونم اینو ننویسم رفیق! میدونی! ممکنه پی نوشتش طولانی تر از خود نوشته بشه! سر میزنم به بالاترین، نوشته مدرک کامران دانشجو جعلیه! شده خبر داغ، ملت دارن هی پست میکنن و هی رای میدن. میدونی من به چی فکر میکنم؟ به اینکه یه عده آدم دلشونو بستن به این که اگر رای مثبت بدن به اینکه مدرک اون دی**س جعلیه کاری کرده اند مثبت در جهت آرمانهای پاکشون... دردم میگیره... از درد دل این آدمها...

Wednesday, August 26, 2009

KISS

Keep it simple stupid!
People say one of the main reasons relational databases took over the market was their simplicity compared to hierarchical databases. I am really amazed how well this approach works in most life situations, specifically in our daily human communications. And whenever one gets bored of communicating with other people in the most simple stupid way, they could watch a nonsense movie by David Lynch! That should pay for all the simplicity!

Sunday, August 23, 2009

Inglourious Basterds!

اگر قرار باشه به یک گروه آدم که خیلی با خودشون حال میکنن و به قول خود هلو دوستش فکر میکنن تنها کسانی هستند که نفس درست و حسابی بهشون خورده و از ذره ذره گندها و حماقتهاشون احساس غرور میکنن و فکر میکنن که با شکوه ترین لحظات تاریخی رو آفریده اند فحش بدی چی میگی؟ به نظر من اسم این فیلم البته اگر صحیح نوشته بشه خیلی برازنده شون هست! این گروه از انسانها به جایی رسیده اند که آنقدر اشتباهند که به هیچ وجه صحیح نخواهند شد، یا صحیحشان نتوانی کرد! دقیقا به همین دلیل کار کسانی که توی خیابون هلوها رو میگرفتند بعد ناز میکردند و ول میکردند به غایت احمقانه میباشد!

Saturday, August 22, 2009

بالا یه هاله نور و پایین یک هلو ... رقصی چنین میانه میدانش آرزوست


پی نوشت 1: دوستانی که مرا میشناسند اگر کامنت میگذارند لطفا با اسم خودشون کامنت بگذارند. کامنت بی نام گذاشتن یا نشانه ترس از پذیرفتن گفته ها و کرده های ماست یا نشانه ضعف شخصیت اجتماعی ما! واسه خودتون میگم. البته قصد توهین ندارم. کلا به نظرم کار ضایعیه! کسانی هم که نمیشناسند نام و نشانی، آدرس وبلاگی چیزی بگذارند!
پی نوشت 2: این زن صاحبخانه ما تا حالا دوبار آمده خانه مارو وقتی نبودیم تمیز کرده! این یه رقمش دیگه نوبره! خدا به داد شوهرش برسه!

Friday, August 21, 2009

چند بار؟

تا به امروز چند کتاب خطرناک خوانده ای؟

از چندتا درخت بالا رفته ای؟

چند بار همه پولهایت را خرج کرده ای تا ذره آخر؟

چند بار معلم مدرسه از کلاس اخراجت کرده؟

چند بار ریسک کرده ای با کفش های عیدت فوتبال بازی کنی؟

چند بار روحت از قالب همیشه و هر روز فراتر رفته؟

چند بار به این نتیجه رسیده ای که کار اشتباهی کرده ای؟

کاری که تا عمر داری تکرار نخواهی کرد!

چند بار از ترس خودت را نکشته ای؟


--------------------

پی نوشت: در فرهنگ عمومی به این کارها میگویند حماقت!



Monday, August 17, 2009

مخملی


باور میکنی اگر بگویم...
دیشب خدا را دیدم
که اول
به جا نیاوردم
بعد که آوردم
خواستم بگویم:
...

آها!
من
شما را
زیاد
قبلا
دیده...
...
...
که رفته بود!

Saturday, August 15, 2009

Quote of the day

I have played poker before, this is my first time playing in a casino!

Friday, August 14, 2009

کدام؟

کدام امام؟ کدام آخر؟ کدام زمان؟ سیمرغ خود ماییم که تمام کنیم هر زمانی را و شروع کنیم هر زمانی را هر زمان که بخواهیم... ورنه از دست هیتلر و سایرین کاری برای بشریت ساخته نیست!

Monday, August 10, 2009

Rain


Another one of those ordinary wet days that leave no memory behind... What happened to the Summer?
------------
P.S. 360 is closed and so are all my friends blogs in 360... I removed all broken links from my friends list. Let me know if you create a new one elsewhere.

Sunday, August 9, 2009

اصلا

اصلا تو خیلی خوبی و بهتر و بهتر! راستش را بخواهی بیشتر رویم نمی آید تعریف کنم. شائبه اش پیش می آید که شاید دیدم یکطرفه باشه و یا شاید خیلی ... ولش کن! آخرش من را که میدانی، اسمم به نوشته هایم سنجاق است... خیلی گفتند به من مستقیم و غیر مستقیم که ... از کجا؟ و گفتم ... و گفتند بیا این هم دقیقا مثل همان! ولی هنوز من میگویم تو خوبی و بهتر و بهتر... خودت این را باور نداری. یابهتر بگویم از خود بهتر و بهترت میترسی که سرش کلاه برود خدای ناکرده! از دست من که بر نمی آید این چیزها را ثابت کنم به تو، خدا را هم که میدانی یک جای کارش لنگ است همیشه!

Saturday, August 8, 2009

جمله دردها را با این تمام کن که تمام میشوند

Monday, August 3, 2009

پاییز را به خاطر بسپار

بهار شکوفه ها و آفتاب و درخت،
تابستان برگها و درخت و میوه ها،
پاییز تنه عریان به برگهای پلاسیده،
پاییز برگهای پلاسیده و خشک به تنه عریان و تنها،
امید میدهند
زمستان سکوت سرد است
خورشد گاه گاهی سر میکشد
که خیالش از همه چیز جمع باشد
به وقتش
برفها از شرم آب میشوند
زیبایی پاییز را به خاطر بسپار
تا بهار...

Saturday, August 1, 2009

Then they get mad!

They believe the ridiculous fake show,, we don't.
Or maybe its better to say: they want to believe the show, we don't let them!
Then they get mad and start questioning our faith to what we believe and what we don't! They want to know why we don't even bother thinking about the show or watching it!
Our faith sounds strange to them...
Then they envy us! envy our faith...