Tuesday, March 31, 2009
گریمون هیچ، خندمون هیچ، باخته و برنده مون هیچ
Thursday, March 26, 2009
انسان، واحد پول رایج در بازار سیاست
من نمیدانم این چه احساس مسوولیت غریب و ابلهانه ای است که قشر دانشجوی ما برای مردم مملکتمان دارند. اول خودمان را نماینده مردم میدانیم (میدانستیم!) بعد از زبان مردم حرف میزنیم. برای خاتمی و امثال خاتمی گلو پاره میکنیم و بعدش هم ده نمکی فیلم میسازد ملت باز از سر و کول هم میروند بالا که جیره خنده شان را از دلقک (جلاد) دربار با مضامین عرفانی آمیخته با لمپنیسم بگیرند. بعد نگاه میکنیم حرص میخوریم. اندکی به مردم فحش میدهیم، اندکی به ده نمکی. که این یارو چماق به دست بود و این حرفها... بعد میگوییم حالا ملت بروند هر غلطی خواستند بکنند بکنند ما دیگر غصه ملت را نمیخوریم. یک لحظه وایسا! مگر ملت از همان اولش از شما دعوت کرده بود که غصه اش را بخورید؟ فرض را گذاشته اید بر اینکه ملت گناه دارد و باید ما به فکرش باشیم؟ خودت گناه داری عمو... فکر زندگی خودت باش. کار سیاسی هم دوست داشتی با همه مخاطراتش بکنی بکن. اما بدان نماینده مردم کشور نیستی. سرنوشت مردم هم دست تو نیست. اگر آنقدر توانایی و امکانات یا اراده و انگیزه داری که سعی کنی توده مردم را با عقاید خودت آشنا کنی و جذب خودت بکنی و مخاطراتش را هم پذیرفته ای آفرین بر تو انسان کوشا و آزاده... اگر نه... امثال ده نمکی هم زبان ملت را بهتر میدانند، هم نیاز ملت را، هم امکاناتشان بیشتر است هم دایره آزادیشان بازتر، هم آنقدر که تو خیال میکنی پخمه و چماق به دست نیستند... بسیار هم زیرک و باهوشند... این را بپذیر و بدان که تو نماینده قشر خودت هستی. نه نماینده هیچ قشر محروم یا مظلوم یا ساکت دیگری... نه وجدان بیدار جامعه... نه هیچ کوفت و زهرمار دیگری... رگ خواب خودت هم جایی پیش خاتمی یا میرحسین یا کروبی یا قالیباف است... این حقیقت است که انسان واحد پول رایج در دنیای سیاست است. این طرفها این را خوب میدانند. طرف وسط خیابان جلویت را میگیرد کلی توضیح و اینها میدهد که ما برای جمعیت سبز باقالی ها! فعالیت میکنیم کارمون هم اینه میشه امضا کنی این رو نیاز داریم اینقدر امضا جمع کنیم تا حرفمون رو قبول کنند. در اقتصاد سالم (سیاست سالم) اینطور اتفاق میفته. در اقتصاد مریض بازاری (سیاست مریض بازاری) ما هم اونطوری!
Tuesday, March 24, 2009
پنج دقیقه با معنی
توی ونکوور مسیر بین خونه و خیابان اصلی خیلی وقتها پیش میاد که یک خانم مسنی رو میبینم. بی مقدمه وقتی از دور بهش نزدیک میشم لبخند میزنه و سلام میکنه. و بعدش بهم میگه هوا قراره چطوری بشه. من عادت ندارم زیاد لباس بپوشم و اهالی بریتیش کلمبیا هم که قربونشون برم سرمایی و نازک نارنجی. یه تی شرت پوشیده بودم با یه ژاکت روش. نزدیک که شد سلام کرد. گفت امیدوارم چتر با خودت داشته باشی. قراره بارون بیاد. نگاه کن! چترم رو که گذاشته بودم توی جیب کناری کوله پشتی نشونش دادم. گفتم دارم. خندید و رفت... دوباره چند روز پیش دیدمش. سلام کرد، گفت داره بارون میاد ولی نگاه کن آسمون داره از اون طرف باز میشه. هوا بزودی آفتابی میشه... به این فکر میکردم که وضع هوا چقدر میتونه نقش مهمی در زندگی یک آدم داشته باشه...
یه آقای نسبتا مسن ژاپنی هست که توی ایستگاه اتوبوس چند بار دیده بودمش قبلا. هیچ وقت باهاش حرف نزده بودم. لباسهای کهنه تنشه. و به محض اینکه یک جا مستقر میشه شروع میکنه به صحبت با آدم کنار دستی اش. حتی اگر طرف تحویلش نگیره به صحبت کردن ادامه میده و وسط صحبتش هم یک دفعه قاه قاه قاه میزنه زیر خنده. اینبار اومد سراغ من گفت چطوری؟ گفتم بد نیستم، تو چطوری؟ گفت بد نیستم. گفت دارم میرم دانشگاه توی کتابخونه روی پروژه ام کار کنم و بعدش باید برم کلاس آموزشی استفاده از لپ تاپم که یاد بگیرم چجوری استفاده اش کنم! گفتم دانشگاه میری. گفت آره دانشجوی لیسانس هنر هستم. کاش زودتر رفته بودم دانشگاه هنر بخونم، الان چشمام خراب شده و نمیتونم خوب رنگها رو توی فیلم تشخیص بدم. باید برم یه فیلم درست کنم. گفتم فیلم چی؟ گفت باید دوربین رو ثابت بگذاریم یک جا برای دو ساعت و بعد دو ساعت رو ببینیم و سعی کنیم ازش به اندازه پنج دقیقه یک فیلم با معنی در بیاریم... و یکدفعه این کار به نظرم خیلی جالب اومد! خیلی... داشتم فکر میکردم که چه مکانهایی رو برای فیلم برداری انتخاب میکردم اگر قرار بود همچین فیلمی بسازم... ایستگاه اتوبوس مسلما بهترین گزینه ای بود که به ذهنم رسید... و شاید قرار دادن دوربین رو به آسمان هم بد ایده ای نباشه...
Sunday, March 22, 2009
پر
Thursday, March 19, 2009
عید شما مبارک
Monday, March 9, 2009
وظیفه
دانمارک، ونزوئلا، جمهوری چک، نیوزلند، تایوان، کره، اسپانیا، برزیل، اندونزی، لبنان، مجارستان، پرتغال، سوریه، ایرلند، بلغارستان، کرواسی، عراق، اوکراین، قطر، افغانستان، قزاقستان، پاکستان، اتریش، سنگاپور، عربستان سعودی، مالزی، فنلاند، سوئیس، اردن، یونان، استرالیا، ترکیه، چین، نروژ، فرانسه، هلند، هند، ژاپن، رومانی، روسیه، ایتالیا، امارات متحده عربی، کویت تشکر نموده که حداقل یک بار حتی شده به اشتباه، حتی شده در جستجوی کلمات بی ناموسی سر از وبلاگ حقیر در آوردند. حقیر همچنان وظیفه خود میداند از ساکنین محترم کشورهای سوئد، آلمان، انگلستان، آمریکا، ایران و کانادا که بیشتر به این وبلاگ سر زدند و احتمالا بعضی وقتها حتی بدون جستجوی کلمات بی ناموسی به اینجا رسیدند!!! تشکر بیشتر به عمل بیاورد. باشد که مورد افاضات و برکات و نعمات و حرکات حق تعالی به ویژه شخص ایشان قرار گیرید. در صورتیکه مایل به ادامه کار این وبلاگ هستید لطفا یک فیش بانکی هزار تومانی به حساب بانکی سی و سه، سی و سه، سی و سه بانک ملی به حمایت از بیماران هموفیلی بریزید. مرتب باشید.